حدیث پریشانی،با صدای پیام بخشعلی/
این مثنوی حدیث پریشانی من است/
بشنو که سوگنامه ویرانی من است/
امشب نه اینکه شام غریبان گرفته ام/
بلکه به یمن آمدنت جان گرفته ام/
گفتی غزل بگو،غزلم شور و حال مرد/
بعد از تو حس شعر فنا شد،خیال مرد/
گفتم مرو که تیره شود زندگانیم/
با رفتنت به خاک سیه می نشانیم/
گفتی زمین مجال رسیدن نمی دهد/
بر چشم باز فرصت دیدن نمی دهد...