برای دیدن ویدیوهای بیشتر از آلبوم ورزشی ما اینجا کلیک کنید
کمتر کسی حتی فکرش را میکرد آلمان این روزها را ببیند، شش باخت در بازی های رسمی در یک سال - دو باخت پیاپی از سال 2000 به بعد.
تعویض نسل بهای گرانی دارد اما آلمان بهای دیگری به غیر از تعویض دو نسلش را در حال پرداختن است؛ بهای بی غیرتی بازیکنان.
در دوره های پیشتر بکنباوئر؛ بعد تر کان، ماتئوس و در همین چند سال گذشته شواینی و لام سکان دار تیم ملی بودند. بازیکن های دیگری کمک حال آنها بودند اما حالا تیم در دوره ای است که فقدان رهبر وجود دارد.
در میانه زمین جایی که قدم های محکم باستین شوایناشتایگر گذاشته میشد، حال قدم های سست و بی رمق تونی کروس، یولیان دراکسلر و مولر گذاشته میشود.
چند قدم عقب تر جایی که ″قیصر فوتبال آلمان″ میدوید، بواتنگ و هوملز حضور دارند؛ ناگفته نماند شاید زمانی بهترین ذوج دفاعی جهان بودند اما حال بیشتر شبیه به کارتون «پت و مت» هستند تا دو مدافع آلمان.
در خط جلوی زمین، جایی که کلوزه، گرد مولر کبیر، کارل-هاینز رومنیگه و دیگر افرادی نظیر اینها دروازه را، همچون کوسه ای که بوی خون را دنبال میکند، بو میکشیدند و توپ را به تور میچسباندند حالا ورنری حضور دارد که حتی نمیتواند توپ را پیدا کند.
کورسوی امید و اندک نوری که میتابد روی خط دروازه است؛ مانوئل نویر - با دستانی کشیده و قامتی بلند اما همچون درختی پیر سر به پایین، مانند کان سر و صدا نمیکند و شاید نکته منفی بازیش همین باشد. نویر در دروازه بانی نقصی ندارد و منتقدین با اندک اشتباهات او را به زمین میکوبند اما او باز به پا میخیزد. اما در مقایسه با کان ترسناک نیست و بازیکنان از او حساب نمیبرند و رهبر مظلوم این نسل فوتبال آلمان حساب میشود.
اما امید زنده است؛ سانه و برانت و گنبری امید های خط حمله هستند، زوله در دفاع جور دیگران را میکشد، کِرر و شولتز در گوشه ها خوب هستند و در دفاع و حمله در حال پیشرفت و در میانه زمین شاید یک بار دیگر کوه غیرت در حال رشد باشد.
پسر بچه ای از خون آگنتالر، ماتئوس و شوایناشتایگر؛ یاشوا کیمیش جوان که میانه را دست گرفته و آقایی میکند، شاید به کروس بیاموزد تا چگونه برای وطنش بجنگد.
با کوچکترین اشتباه رگهایش باد میکند و صورتش سرخ از خشم؛ گویی جای سیلی های نیاکان فوتبال است تا به خودش بیاید.
اما سن کمش او را از رهبری باز میدارد.
مشکل بعدی و شاید مهمترین آنها؛ فدراسیون فوتبال آلمان است.
تصمیم های اشتباه در زمینه اقتصادی و مدیریتی، قوانینی مانند 50+1 و دیگر جوانب غلط، راه را برای به بیراهه رفتن فوتبال آلمان مهیا کرد.
کنترل نکردن لوو، نخریدن ستاره و بها ندادن به جوانان و نگه نداشتن ستاره های نوظهور از جذابیت بوندسلیگا میکاست و خروجی های کم کیفیت را وارد تیم ملی میکرد.
شاید آخرین مشکل تیم، مربی باشد. یوگی لوو در اوایل حضورش ایده آل ترین بود، جسارت داشت، تغییر نسل های بزرگی را ایفا کرد - اما حیف که با فتح برزیل و ریو دو ژانیرو جسارتش ته کشید و آتش وجودش خاموش. ″یورو 16″ اولین قدم ناکامی برای لوو در نیمه نهایی مقابل فرانسه میزبان بود. ادامه ماجرا خوب پیش رفت و تیم جوان و سرحالش در دیدار کنفدراسیون ها به رهبری دراکسلر و کیمیش فاتح این جام کذایی شدند، اما گویی نفرین قهرمان کنفدراسیون بر آنها تاثیر گذاشت. نفرین یک طرف و عوض کردن ترکیب برنده توسط لوو و بالا بردن سن میانگین تیم تاثیر بدی در روسیه داشت.
سه بازی بعد در جام جهانی افتضاح قرن فوتبال آلمان محسوب میشود، به زور و تمنا سوئد را میبرند، به مکزیک و کره میبازند تا فقط با 3 امتیاز پایین تر از دیگر تیم های گروه به خانه برگردند.
ایستگاه بعدی ″لیگ ملت های اروپا″ بود، بازی اول مقابل قهرمان جدید جهان، خروس های طلایی اروپا، یعنی فرانسه بود. صفر صفر و نتیجه راضی کننده برای هر دو تیم محسوب میشد، اما درست در زمانی که بایرن افت محسوسی کرده بود، آلمان وارد بحران نتیجه نگرفتن شد. بازی دوم مقابل هلند و باز هم هوملزی که جلو میکشید تا پرومس، دیپای و بابل راحت قالش بگذارند و با سرعت ویرانگر دفاع آلمان را درهم بکوبند و ″لاله های نارنجی″ با سه گل مانشافت را درهم بکوبند.
در مقابل فرانسه نیز وقتی جلو هستند باز هم افکار مملو از ترس لوو غلبه بر جسارتش میکند و تیم عقب کشیده آلمان همه چیز را به فرانسه واگذار میکند، فرق آلمان در امباپه و گریژمان بود، جایی ک فرانسه با زوج سرعتیش ضدحمله های ویران کننده میزد و آلمان با سانه نفس بریده و ورنر بی دقت و گنبری بی تجربه کاری نمیتوانست بکند.
آلمان باز خواهد گشت اما چه زمانی ؟ مشخص نیست.
ایولا چه کلیپی ساختین
واقعا چرا آلمان انقدر بد شده واقعا به خاطر یوآخیم لوه
هر تیمی روز های خوب و بد داره
دمشون گرم