In Every Tear - sami yusuf

گرامافون
منتشر شده در 09 تیر 1397

IN EVERY TEAR, HE IS THERE


«در هر قطره اشکی، او آنجاست»


Some might say this world today shows


بعضی ها شاید بگویند که دنیای امروزی نشان می دهد …


God’s left us to our mistakes oh


که خداوند ما را با اشتباهاتمان تنها رها کرده است، آه


He has never been


او هرگز…


So far away


اینقدر دور نبوده


Some might say


بعضی ممکن است بگویند…


How could any father stand


چطور ممکن است که پدری بایستد…


See his children across many lands


و فرزندانش را در سرزمینهای بسیاری تماشا کند…


Suffer so and give no helping hand


که رنج بسیار می کشند و دست یاری بسوی آنها دراز نکند


No helping hand


دست یاری بسوی آنها دراز نکند


Somewhere tonight


امشب در جایی…


Far away and out of sight


در دوردست و دور از چشمها…


There’s a child that’s too weak to cry


کودکی هست که حتی ضعیف تر از آن است که گریه کند


Hmmm


Deep in those eyes


در عمق آن چشمها…


Can’t you see him in disguise


آیا نمی توانی او را پنهان ببینی


Reaching out to the heart that’s in you


دستش را به سوی قلب تو دراز می کند


And I


و من


In every tear


در هر قطره اشکی…


That is where


که در جایی جاری می شود…


He is there


او آنجاست


He’s the hand that wipes that brow


او همان دستی است که اشک را از آن چهره می زداید


He’s the tear that trickles down


او همان اشکی است که جاری می شود…


Upon the face that cries without a sound


روی چهره شخصی که بی صدا می گرید


We need you now


ما هم اکنون به تو نیاز داریم


What a simple choice to make


چه قدر ساده است انتخاب…


Between what you give and what you take


بین بخشیدن و گرفتن…


When what you give


وقتی آنچه می بخشی…


Such precious life could save, life could save


ممکن است چنین زندگی ارزشمندی را نجات دهد، زندگی ارزشمندی را نجات دهد


Somewhere inside


جایی در درون…


There’s a part of you that asks why


قسمتی از وجود تو می پرسد…


Would he leave so many so far behind


آیا او این همه را رها می کند


And deep in those eyes


و در عمق آن چشمها…


Can’t you see Him in disguise


آیا نمی توانی او را با چهره پنهان ببینی…


Reaching out to the heart that’s in you


دستش را به سوی قلب تو دراز می کند


And I…


و من…


In every tear


در هر قطره اشکی…


That is where


که در جایی جاری می شود…


He is there


او آنجاست

دیدگاه کاربران