Jodaei_جداییجناب علی زند وکیلی
رفیقم چی بگم بارونه حالم
مثل اشکای من رو شونه ی تو
می ترسم سر بذارم روی دستات
یهو سقفش بریزه خونه ی تو
یه وقتایی چقد کم میشه مرهم
همون وقتا که درد دل زیاده
یه وقتایی میخوای دیوونه باشی
می بینی تو شهر عاقل زیاده
جدایی با جدایی فرق داره
یکی با عشق اومد خسته تن رفت
یکی اونه که من از دست دادم
گمون کردم خودش از دست من رفت
گمون کردم خودش از دست من رفت
شکستن با شکستن