من اخیراً این کتاب را مطالعه کردم. برای صادق هدایت، م.ف.فرزانه و نویسندهء نامعلوم «گرایش جنسی صادق هدایت» احترام قائلم، اما من نظری متفاوت از ایشان و آقای فرزانه دارم. نویسندهء «گرایش جنسی صادق هدایت» گوئی عینک همجنسگرا دوستی بر چشم زده و کتاب را آنطور که خود می خواسته نوشته. این نویسنده جملاتی از کتاب را آورده که خواننده با مطالعهء آنها تصور می کرده هدایت همجنسگراست. درحالیکه جملات دیگری از کتاب جملات قبلی، مبنی بر تأیید گرایش هدایت به همجنس خود، را تکذیب می کنند.
از طرفی م.ف.فرزانه خود نیز گوئی به هوموفوبیا مبتلاست. هرچند صادقانه به تمام خصوصیات هدایت اشاره می کند، اما در نوعی انکار نیز به سر می برد.
هدایت از جمله نویسندگان مورد علاقهء من است. اما من سعی می کنم نه از هدایت بت بسازم و نه او را انکار کنم. سعی هم نمی کنم مثل همجنسگراها هر انسان معروفی را به این قشر از جامعه بچسبانم تا از این طریق به جامعهء اقلیت جنسی اجر و قرب بخشم. من معتقدم که هدایت تنها همجنسگراها را پذیرفته و به آنها علاقه مند بوده و البته احتمال می دهم که چنین تمایلاتی هم در ایشان وجود داشته و یک دوجنسگرا بوده است. اما تجرد و سایر مسائل مربوط به وی را مدرکی جهت اثبات همجنسگرائی وی نمی دانم.
نویسندهء مطلب سکاف آثار بوف کور، سگ ولگرد و عرسک پشت پرده را، به دلیل نگاه خاص هدایت به دور از دسترس بودن و ارتباطات عجیب شخصیتهای داستانهای وی با زنان، نشانی بر همجنسگرائی وی می داند. به مسئلهء بوف کور بعداً خواهم پرداخت. در اینجا فقط به این نکته اشاره می کنم که هرکسی از ظن خود یار هدایت شده است. نویسندهء مطلب سکاف برداشتی همجنسگرایانه از این داستان داشته که از نظر من کاملاً مردود است. و دکتر «ماشاءالله آجودانی» دیدگاه دیگری نسبت به این داستان داشته و بوف کور را ماجرای سرگذشت ایران باستان می داند که با حملهء اعراب به ورطهء نابودی کشانده شد. اما به قول م.ف.فرزانه هرکسی آمده و هرجور دوست داشته از داستانها برداشت خاص خود را داشته است، درحالیکه هدایت هدفش از نوشتن هرکلمه خود آن کلمه بوده و نه چیزی دیگر.