خاکسترم را باد برده در هوایت
سوزان شده این دشت شوره زار گاهی
من تک درختی خشک و بی برگم خدایا
رحمی بکن بر حال قطره هایی
گرمای عشق تو مرا دیوانه ام کرد
از یاد رفتم گم شدم صحرای ظلمت
با دست شمشیر تو زخمی شد تنی که
در راه عشقت جان فدا میکرد همیشه
گرمای عشق تو مرا دیوانه ام کرد
از یاد رفتم گم شدم صحرای ظلمت
با دست شمشیر تو زخمی شد تنی که
در راه عشقت جان فدا میکرد همیشه