هزار و سیصد و هشتاد ساله که ما این قصه رو تکرار کردیم! هزارون پرده از اون خط نوشتیم علم کردیم و بر دیوار کردیم هزار و سیصد و هشتاد کم نیست! چرا این قصه تکراری نمیشه! چرا این گریه ...
علی عبدالمالکی یه شب Ali Abdolmsleki Ye Shab یه شب که بی قراری که باز تا صبح بیداری میفهمی که دوسم داری یه شب که تنها موندی میفهمی من کی بودم میفهمی چه دردی داری یه شب که دیدی مثل ...
(از عاشورای سال 61 تا عاشورای 1443 دقیقا 1382 سال می گذرد) هزار و سیصد و هشتاد ساله که ما این قصه رو تکرار کردیم! هزارون پرده از اون خط نوشتیم علم کردیم و بر دیوار کردیم هزار و سیصد ...
ما یک تن ایم یک تن تنهای بی سریم بی چهره بی کفن همه با هم برابریم در هم شکسته ایم و به هم در تنیده ایم در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم ما اینهمه سریم ...