شهریار دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت جان مژده داده ام که چوجان در برارمت تا شویمت از آن گل عارض غبار راه ابری شدم ز شوق که اشگی ببارمت عمری دلم به سینه فشردی در انتظار تا درکشم ...
رضا صادقی آشوب Reza Sadeghi Ashoob حواست نین تو خنده ات حس بارونن برام حواست نین چشوت شهر چراغونن برام حواست هه بدونت شو و با تو روزم همش مه حواسم هه با تو هرروز نوروزم همش هم جونمی هم ...