این دهان بستی دهانی باز شد تا خورندهٔ لقمههای راز شد لب فروبند از طعام و از شراب سوی خوان آسمانی کن شتاب گر تو این انبان ز نان خالی کنی پر ز گوهرهای اجلالی کنی طفل جان از شیر ...
علی عبدالمالکی یه شاخه گل Ali Abdolmaleki Ye Shakhe Gol یه شاخه گل تو دستمه تا که بیای ببینمت دلهره دارم بیخودی تا لحظه ی رسیدنت منتظرم سر ساعت تا تو بیای رد بشی آهای تموم زندگیم نکنه باهام بد ...
علی عبدالمالکی یه شب Ali Abdolmsleki Ye Shab یه شب که بی قراری که باز تا صبح بیداری میفهمی که دوسم داری یه شب که تنها موندی میفهمی من کی بودم میفهمی چه دردی داری یه شب که دیدی مثل ...