اگه گریه بی اختیاره یکی چادر فاطمهام رو بیاره رو چشام بزاره ای عزیزای زهرا سر بزارید روی سینهام بوی یاس اومد یا من دوباره مدینهام اشکامو پاک کنید تا فاطمه ام رو ببینم
ما خیل بندگانیم ما را تو میشناسی هر چند بیزبانیم ما را تو میشناسی با هر کسی نگوییم راز خموشی خویش بیگانه با کسانیم ما را تو میشناسی روایت سید مهدی تحویلدار از دومین مراسم شب قدر ویژه ناشنوایان و ...
نیست گاهی هیچ راهی جز به شاهی رو زدن با غمی سنگین رسیدن پیش او زانو زدن در شلوغیها دو تا آرنج خوردن بیهوا مست چون جامی به دیگر جامها پهلو زدن امتحانی کن ببین اینجا چه حظی می دهد ...