نگاش به سمت آسمونستاره ها رو می شمرد خسته می شد بلند می شدزخمای پارو می شمرد یکی دو تا و هفتا زخمدستی رو پاهاش می کشید زخمای پا تموم می شدزخمای دستاشو می دید به ماه آسمون می گفتشمع ...
آرن سلام عزیزم Aaren Salam Azizam سلام عزیزم بدون من بهت خوش می گذره و عزیزم حالت از قبلم بهتره منم خیلی شبا بی تو تنها اینم می گذره و هنوز این دیوونه با خط. خاموشت حرف می زنه دلم ...
روضه حضرت رقیه سلام الله علیها التماس دعا داغ بابا به شانه ی کودک بحث دنباله دار فدک شب نخوابی ز درد و کتک دست سنگین و صورتی کوچک از رقیه بپرس یعنی چه در دل شعله وای وای یتیم ...
روح مقدّست چو به پرواز می شود درهای غم به قلب نبی باز می شود در فصل خردسالی و آغاز زندگی بی مادریِ فاطمه آغاز میشود اشک نبی برای تو ای جان پاک، ریخت با دست خویش بر تن پاک ...