اگه گریه بی اختیاره یکی چادر فاطمهام رو بیاره رو چشام بزاره ای عزیزای زهرا سر بزارید روی سینهام بوی یاس اومد یا من دوباره مدینهام اشکامو پاک کنید تا فاطمه ام رو ببینم
حالا پدرت یک قدم می رود برمی گردد می رود برمی گردد ... می رود با قلاف شمشیر برای تو از خاک گهواره ای بسازد تا صدای سم اسب های وحشیان از خواب بیدارت نکند ... شاعر: سید حمیدرضا برقعی ...