داستانهای فارسی _ قصه های شبانه _اشپز خائن
علی عبدالمالکی قصه Ali Abdolmaleki Ghesseh یکی بود یکی نبود خیلی دوست داشتیم همو توی هر جمعی بودیم ول نمیکرد دستمو خیلی دوست داشتیم همو ... اما یه مدت بعد رفت و قید ما رو زد یه روز یه جایی ...