علی عبدالمالکی قصه Ali Abdolmaleki Ghesseh یکی بود یکی نبود خیلی دوست داشتیم همو توی هر جمعی بودیم ول نمیکرد دستمو خیلی دوست داشتیم همو ... اما یه مدت بعد رفت و قید ما رو زد یه روز یه جایی ...
فرزاد فرزین قصه ما Farzad Farzin Gheseye Ma چرا نمی پره از روی تنم عطر تنت مثه آرامش محضه توو چشام زل زدنت واسه عشقت یه تنه پا می ذارم رو همه دل من مال تو و قلب توام مال ...
میثم ابراهیمی گردنبند Meysam Ebrahimi Gardanband راه این گلو رو میبندی کل وقت هایی که میخندی مثل ماه گرفتگی میشه وقتی که چشم هات رو میبندی تو گذشته ها مو فهمیدی حال و روزمو خودت دیدی کلی مهربونی کردی که ...